داستان زندگی شاد زیستن

داستان زندگی شاد زیستن

قصه ما از یک درد مشترک شروع شد. درد مشترک همه هم‌نسلی هایمان. همه بچه های دهه ۶۰ .بچه های دهه شصتی که بچه های  دفتر و کتابهای قدیمی بودند. دفتر کتابهای کوپنی که پشت همشون نوشته شده بود تعلیم و تعلم عبادت است. برای ما دهه شصتی ها که بچه های جنگ بودیم و دفاع مقدس. کلمه عبادت مقدس بود. و قداست تو نسل ما یعنی یک حرف ، یک روش، یک کلام و لاغیر . جای حرفی نبود. تعلیم و تعلمی که زیر چتر آموزش بود و پرورش. ماها بزرگ شدیم. مادر شدیم. پدر شدیم. کم کم نان آور خونه شدیم و هر کدام یک جای سکان کشتی ایران رو به دست گرفتیم.‌ کارها پیش میرفت. هممون دانشگاه رفته بودیم و  به اصطلاح بلد کار ، اما نمیدونم چرا کارها کیفیت نداشت، یک جای کارها میلنگید، هممون اینو تو خلوت خودمون می دونستیم، توی کار فهمیده بودیم که ماها آموزش دیدیم اما پرورش همون در حد یک لغت بالای سر در اداره ها مونده بود،  هم پرورش جسمیمون ، هم پرورش روحیمون در کنار آموزش،یک جاهایی از  ذهنمون پرورش کامل پیدا نکرده بود، به مشکل که برمیخوردیم ذهنمون قدرت درست حل مساله رو نداشت، یا شونه خالی میکردیم و بی خیال رد میشدیم، می گفتیم اصلا به ما چه، کارها خودش پیش میره یا انگشت اتهام و به سمت دیگری می‌گرفتیم،  تو تکروی ها خوب بودیم، اما کار که به همکاری می رسید و تعامل با دیگری رنگ‌ میباختیم، نسلی شده بودیم همه دکتر و مهندس اما تک بعدی،  اما آخه مملکت تازه رو پا شده بود، هر کس که یک شغل داشت باید انجامش میداد، وقت پرسیدن و تامل تو این موارد نبود، شاخ غول بزرگ کنکور رو شکسته بودیم، حالا وقت کیفور شدن بود نه این جور سوالها، روزها گذشت و بچه هامون جلو چشممان قد کشیدن، حالا دیگه قصه، قصه اونها بود ، ادم شاید از خودش بگذره اما از بچه اش نمیگذره.

این بود که آستین بالا زدیم، از همین بچه های دهه شصت نشستیم دور هم و به این نتیجه رسیدیم که آموزش که تا ته خط را پیش رفته، ما میتوانیم برای پرورش بچه هایمان  چه کار کنیم،  مهد کودک های بالای شهر ارتفاع موکتها  رو زیاد کردند و پایه های صندلی بچه ها رو کوتاه تر کردند و رنگی. اما اینها مسکن بودند و گذرا. بیشتر شاید شبیه یک شو تبلیغاتی بودند تا خدمات واقعی آموزش .

کار باید از اساس درست میشد. باید از پایه کار میکردیم.  رفتیم سراغ بچه های ۳ تا ۷ سال. همون موقع که مزرعه وجودشان آماده پاشیدن بذر است. ‌به قول حضرت امیر: فرزندت در ۷ سال اول همانند ریحان و گل خوش بوی تو است. ریحان در عین لطافت  و ظرافت و خوشبویی برای پدر و مادر نیاز به مواظبت و مراقبت دارد. در احادیثی نیز آماده است که کودک را در این ۷ سال اول کاملا آزاد بگذارید که بازی کند تا از نظر جسمی و روانی به رشد لازم برسد.

ما بچه های زبان هم یک مثل داریم.‌

Aristotle said: Give me a child until he is 7 and I will show you the man.

شما به من یک‌پسر بچه ۷ ساله رو نشون بده تا بهت بگم تو ۷۰ سالگی چطور مردیه....

رفتیم اروپا، مدرسه و مهد هایشان را دیدیم، مهدهای بالا شهر و پایین شهر و شمال و جنوب و شرق و غرب و دیدیم. کتابهای به روز ایران و آمریکا و اروپا و آسیا رو جمع کردیم .

باید هدفمون و پخته میکردیم تا به یک خط فکری واحد می رسیدیم

هدف ما آموزش مهارت زندگی کردن به بچه هاست ، و حتی  قدممون رو یک پله بالاتر گذاشتیم، مهارت لذت بردن از زندگی.

نه روزمرگی و نه روزمرگی بله لذت بردن از زندگی. به این فکر کردیم که یک انسان برای اینکه شاد زندگی کند باید چه مهارت هایی داشته باشد.

مهارت زبان( گفتگو) ؛ اینکه بتونیم درست حرف بزنیم ،

مهارت های ذهنی؛ آگاهی از ذهن خود آگاه و ناخود آگاه، قوه استدلال، قدرت اراده، قوه حافظه، قوه درک، قدرت تخیل، قوه شهود

مهارت های حرکتی؛ تنبلی و تن پروری مانع شادی آدم ها میشد،

مهارت های اجتماعی؛ این که آدم ها بتونن با هم کار کنن، وسط زمین بازی توپ و به هم‌پاس بدهند برای رسیدن به یک‌نتیجه مطلوب واسه کل جامعه، این که آدم ها به حرف های هم، اعتقادات هم، به تفاوت ها احترام بگذارند،  آخ که دنیا چه بهشتی میشد،

مهارت های مذهبی؛ آدم ها باید به ذات خودشان برگردند، قرآنها از سر طاقچه ها باید پایین می آمد، جاری میشد در دل زندگی هایمان،

مهارت های ریاضی یا شاید فضایی؛ این که منطق داشته باشیم، دو دو تایمان چهار تا بشود، باید که جای خودمان را در این دنیا بدانیم، بدانیم کجای این دنیا ایستادیم و در نهایت ، به قول انگلیسی ها  Last but not the least

مهارت فکر کردن؛ فکرت کردن پایه ای (base) که به درد بچه های ۳ تا ۷ سال میخورد و بذری هست که میکاریم تا بچه های امروز و آدم بزرگ های بعدی آماده مهارت های فکری بالاتر بشوند problem solving , قدرت حل مساله،.

حالا باید فکر میکردیم که چطور این همه اهداف قلمبه سلمبه دنیای آینده بچه هایمان،  بشود بازی ها و لقمه های کوچک قابل هضم خوشمزه واسه بچه های ۳ تا ۷ ساله الانمون.

و این شد که قصه سی تری شروع شد....

از آنجا که عدد 7 همیشه در فرهنگ و آئین اسلامی ایران عدد مقدسی به شماره می‌آمده در طی سال‌های اخیر تلاش در برداشتن قدم‌های بزرگی در حوزه تدریس زبان انگلیسی، زبان آموزان 2 تا 7 سال داشته سعی کرده که این مقاله به 7 راز برتر آموزش به کودکان که نتیجه تحقیق و تجربه کار این مؤسسه در طول این سالها است اشاره دارد.

7 راز برتر مدرسین پیش دبستانی:

حتماً به عنوان یک مادر تجربه کلنجار رفتن ده دقیقه‌ای برای پوشاندن لباس 3 ساله‌تان را دارید. اما چه می‌شود، که مربی مهد در حالی که با ده تا از این کودکان 3 ساله یک جا و در یک کلاس سرو کار دارند و در کمتر از 3 دقیقه همه لباس پوشیده جلوی در آماده رفتن به زمین بازی اند؟ به راستی راز آن چیست ؟ شاید باید شاید باید باور کرد که علت در در بخورآنها فقط مربی بودن است!!! البته مسلماً این تنه دلیل نیست. مدرسین مهد ها از تمام ترفند‌هایی که تجربه سالیان کار کردن با کودکانی را در این سن در چالش است . در آموزش به آنها کمک میگیرند تا کلاسی مفید داشته باشد و از طرفی محیط کاری را برای خود لذت بخش تر کنند.

راز اول : پیش دبستانی‌ها مبحور

بگذارید شما را در یک موقعیت قرار بدم شما فرزند خردسال خود را به پارک میبرید از یک ساعت اتمام وقت بازی وقت برگشتن به منزل می‌رسد . چند بار او را باید صدا بزنید تا شاید او دست از تاب بازی و سرسره سواری و چرخ و فلک بردارید؟

اما همین کودک زمانی که باره کودک دیگر در یک کلاس است و علم اعلام میکند . زمان بازی تمام است باید به کلاس برگردیم . سریعاً در یک صف می ایستند و به کلاس بر می گردد. چرا؟ توضیح ساده است  بارباراف، .. و مدیر مدرسه هلنود( Hanover Nursery School)

که تجربه بیست ساله ای دارد، عقیده دارد: وقتی ما مدرسین چیزی نا اعلام میکنیم دقیقا منظورمان همان است. او میگوید مادران زیادی داریم که فرزندانشان را برای بازگشت به خانه صدا می زنند اما روی خود را برمی گردانند در همین میان صحبت خود را با مادران دیگر ادامه می دهند. بنابراین راز اول موفقیت در آمد. و رفتار با کودکان پیش دبستانی: هر آنچه را کمی گوئید دقیقاًانجام دهیدوالا کودکان می فهمند که مجبور به اطاعات دقیق از تمام چیزی را که می گوئید نیستند.

برای این که کودکان پیش دبستانی را مجبور به پاسخ دادن به دستورات خود کنید می توانید از راهکارهایی همچون اعلام کردن(تذکر دادن) استفاده کنید مثلا بگوید تا 5 دقیقه دیگر باید بکلاس برگردیم و یا مثلا از نشانه هایی همچون شمردن استفاده کنید مثلا بگوئید تا 30 می شمارم و بعد از آن میخوام اسباب بازی روی زمین نبینم..

راز دوم :

بچه ها توانیی کار کردن با اشیایی همچون قیچی و قلم را خیلی زودتر از آنکه فکرش را می کنید دارند. برای توسعه مهارتهای فیزیکی والدین اغلب والدین اغلب قیچی و کاغذ و قلم مناسب آنهارا در اختیارآنها قرار میدهند. اما باید بدانیم که تمرین و فعالیت مناسبی برای استفاده این اشیاء کودکان بدهیم فقط انان را از خودشان نا امید میکنیم . باید در ابتدا به انها فعالیت هایی همچون برداشتن و بلند کردن ظرفو سنگین و صاف و مرتب کردن تخت ، بازی و خاک خمیر، قیچی کردن کاغذ و پارچه های کوچک را بدهیم و باید بدانیم مهم نیست که چطور قیچی می کنند برای ما فقط مهم این است مه ماهیچه دست و بدن بچه ها را به روش دستی به حرکت باندازیم تا بتوانیم مهارتهای حرکتی را در آنها توسعه دهیم و یا اگر کودک شما علاقه استفاده از خود کار و کاغذ دارد به ... ابتدا به او کاغذ و قلم و طریقه درست گرقتن قلم در دست و سراندن آن بر روی کاغذ را آموزش دهیم.

راز سوم : ساختار و روان در عوامل کلیدی برای متمایل کردن آسان کودکان

به یک چرت کوتاه و لذت بخش و عصرانه هستند

واقعاً عجیب است که وادارکردن کودک در منزل به داشتن یک چرت کوتاه نیمروزی که  منزل و تحت دوست داشتنی اش کاری مثلاً سخت و غیرممکن است و این در حالی است که همان کودک، با ده کودک دیگر به راحتی در کلاس و فقط مروری یک ماه ساده به خواب میروند راز چیست؟ وقتی بچه ها در گروهی قرار میگیرند که مانند خودشان مجبور به انجام کاری هستند اطاعت و پیروی برای آنها ساده تر می شود. و نکته مهم دیگر این است که سعی کنید از فعالیتهای تکراری و نه چندان جذاب( چرا که نمی خواهیم فعالیت هوش و هواس کودک را ببرد) قبل از خواب استفاده کنید .فعالیتها و عواملی همچون یک ساخت مشخص ، موزیک مشخص، جای خواب مشخص و...

راز چهارم:

این که چطور چیزی را میگوئید همان اندازه که چه می گوئید مهم است .

همیشه ... جلب و جذب توجه کودکان پیش دبستانی را دارید ؟ صدایتان را بالا نبرید. بچه ها به صدای شم اهمیتی نمی دهند.وقتی مطلبی را برای بچه ها می خوانید و آنها گوش نمی دهند شروع به خواندن به صورت آواز کنید .نتیجه این که آنها سریعاً به شما گوش می دهند. سعی کنید از تاکتیک های کلامی متناوبی همچون پچ پچ کردن، صداهایی با تن و لحن های متفتوت و حتی لب زدن کلمات برای جلب توجه کودکان استفاده کنید .

 

 راز پنجم: کودکان دوست دارند که خودشان لباسشان را بپوشند.

اکثر کودکان احساس اعتماد به نفس، استقلال و موفقیت را دوست دارند که لباس پوشیدن به تنهایی همه ی این احساس را به آنها می دهد و این وظیفه ماست که با خرید لباس های راحتی همچون پیراهن بدون دکمه و با شلوار حتی بدون زیپ این احساس را به آنها بدهیم.

 

راز ششم: رعایت نوبت و سهیم بودن نباید برای کودکان ناراحت کننده باشند.

شما به عنوان یک بزرگسال می دانید که گاهی مجبورید صف بایستید و تا زمانی که کسی از شما جلوتر نرود به راحتی این موضوع را قبول می کنید و در صف می ایستید. کودکان هم همین حس راحتی را در رعایت دوست و سهیم بودن تا زمانی دارند که حس کنند حق رعایت شده ودیده می شوند. مثلا زمانی که در کودک بر سر یک اسباب بازی محبوب دعوا می کنند و به گریه می افتند این وظیفه ماست که با آنها صحبت کنیم و مثلا بگوئیم بگذارابتدا حرف های کسی را که گریه می کند بشنوم و بعد حرف های تو. یا اگر این روش کار نکرد باید به این فرایند به اشتراک گذاشتن یک فرم و برنامه ی خاص بدهیم مثلا برای استفاده از اسباب بازی های محبوب و یا شرکت در یک فعالیت خاص و محبوب کودکان زمان بندی کنیم.

 

راز هفتم: بازی کردن ممکن است تمام آموزش های مورد نیاز کودک پیش دبستانی شما باشد.

به عنوان مدرس اگر کودک پیش دبستانی شما از کلاس به خانه برنگردد و نگوئید امروز خیلی خوش گذشت ما یکی بازی کردیم این یعنی که بارگیری اتفاق افتاده است. حتی اگر می خواهید که فرایند یادگیری در منزل هم ادامه داشته باشد بهتر است که آنرا در قالب یک بازی انجام دهید.مثلا بازی معروف پروژه سوادآموزی که در آن ما از کودکان می خواهیم که در منزل از تمام چیزهایی که با یک حرف خاص شروع می شوند عکس بگیرند و آنها را در یک کتاب به صورت گروهی قرار دهند مثلا حرف B می توانند عکس Banana, book, Bicycle ومانند و به این ترتیب در طول ترم کودکان به تدریج یک کتاب دیکشنری تصویری می رساند

و در انتها به یاد داشته باشیم که همه ی این راهکارهای آموزشی تنها و تنها یه یک دلیل موفقیت آمیز خواهیند بود و آن این است که هر کودک کلید راز خود را نیز همراه داشته باشد: رازی با عنوان عشق بدون قید و شرطی که در خانه در انتظار اوست.

نویسنده: آمنه نیافرد راهله عطارد

(انتشار در ماهنامه خرداد و تیر زیست بوم خلاق)